جدول جو
جدول جو

معنی کوله پشتی - جستجوی لغت در جدول جو

کوله پشتی
کیف نسبتاً بزرگی برای راحت حمل کردن لوازم مختلف که بر پشت و روی شانه ها قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
کوله پشتی
(لَ / لِ پُ)
کیسه ای که برای حمل خواربار و لوازم دیگر برپشت بندند. ساک. (فرهنگ فارسی معین) ، در کوهنوردی کیسۀ محتوی وسایل کوهنورد را گویند. ساک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کوله پشتی
کیسه ای که برای حمل خواربار و لوازم دیگر بر پشت بندند ساک، در کوهنوردی کیسه محتوی وسایل کوهنورد را گویند ساک
فرهنگ لغت هوشیار
کوله پشتی
((لِ. پُ))
کیف یا کیسه ای که برای حمل بار بر پشت بندند
تصویری از کوله پشتی
تصویر کوله پشتی
فرهنگ فارسی معین
کوله پشتی
توبره، ساک، کوله بار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوله پشتی
دیدن کوله پشتی در خواب، نشانه آن است که به لذتی بزرگ دور از جمع دوستان دست می یابید. اگر زنی در خواب کوله پشتی کهنه و پاره پاره ای ببیند، نشانه آن است که به فقر و تنگدستی دچار خواهد شد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ)
بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان). کج و خمیده و کوزپشت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’کوزپشت’ است، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، قوی پشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُ لِ)
دهی از دهستان خرم آباد است که در شهرستان شهسوار واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ پُ)
شوخی و کج ادائی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوزه پشت
تصویر کوزه پشت
کوز پشت کوژ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوز پشتی
تصویر کوز پشتی
خمیده پشتی پشت دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه پشت
تصویر کوه پشت
قوی پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوژ پشتی
تصویر کوژ پشتی
خمیده پشتی پشت دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
Backpack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
porter un sac à dos
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کوله، کوله پشتی، ضربه ی تبر
فرهنگ گویش مازندرانی
جنگل واقع در انتهای زمین شالیزاری که معنای پشت کاله را
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پشتی که از پشم بافند، دوش توبره ی کشاورزی و چوپانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
membawa tas punggung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
kubeba mgoba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
sırt çantası taşımak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
バックパックを持つ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
לשאת תיק גב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
백팩을 들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
carregar uma mochila
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
बैग में रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
een rugzak dragen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
portare uno zaino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
llevar una mochila
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
носити рюкзак
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
нести рюкзак
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
nosić plecak
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
einen Rucksack tragen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوله پشتی زدن
تصویر کوله پشتی زدن
ถือกระเป๋าเป้
دیکشنری فارسی به تایلندی